امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Snick

snɪk snɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
جز چیزی را بریدن، ضربت سریع زدن، گره زدن، چفت کردن، چفت، کشیدن، به حرکت آوردن سهم، قسمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snick

  1. verb Cut slightly, with a razor
    Synonyms: nick
  2. noun A small cut
    Synonyms: notch, nick

ارجاع به لغت snick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snick

لغات نزدیک snick

پیشنهاد بهبود معانی