امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Snivel

ˈsnɪvl ˈsnɪvl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive adverb
آب بینی، فین، زکام، نزله، از بینی جاری شدن، آب بینی را با صدا بالا کشیدن، دماغ گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a snivelling little boy
- پسر بچه‌ای که آب دماغش جاری است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snivel

  1. verb To cry
    Synonyms: blubber, sniffle, cry, snuffle, weep, complain, fret, shine, sniff, sob, blub, whimper
  2. verb To complain
    Synonyms: whine, whimper, gripe
  3. noun Whining in a tearful manner
    Synonyms: sniveling
  4. noun The act of breathing heavily through the nose (as when the nose is congested)
    Synonyms: snuffle, sniffle

ارجاع به لغت snivel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snivel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snivel

لغات نزدیک snivel

پیشنهاد بهبود معانی