امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sodden

ˈsɑːdn ˈsɒdn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective adverb
جوشانده، چروکیده و پژمرده، (در اثر جوشاندن) بی‌مصرف، نیم‌پخته، اشباع‌شده، خیس، خیس شدن، گیج و کندذهن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sodden

  1. adjective Covered with or full of liquid
    Synonyms: soggy, wet, saturated, soaked, drenched, soppy, steeped, bloated, boiled, sopping, doughty, drunk, heavy, intoxicated, moist, mushy, seethed, soused, stewed, stupid, torpid, unimaginative
  2. adjective Stupefied, excited, or muddled with alcoholic liquor
    Synonyms: besotted, crapulent, crapulous, drunk, drunken, inebriate, inebriated, intoxicated, tipsy, cockeyed, stewed, blind, bombed, boozed, boozy, crocked, high, lit, loaded, looped, pickled, pixilated, plastered, potted, sloshed, smashed, soused, stinking, stinko, stoned, tight, zonked
  3. verb To make thoroughly wet
    Synonyms: douse, drench, saturate, soak, sop, souse, wet
  4. Synonyms: suffused

ارجاع به لغت sodden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sodden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sodden

لغات نزدیک sodden

پیشنهاد بهبود معانی