امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sojourn

ˈsoʊdʒɜːrn ˈsɒdʒɜːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive
اقامت موقتی، موقتاً، اقامت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sojourn

  1. noun brief travel; visit
    Synonyms: layover, residence, rest, stay, stop, stopover, tarriance, vacation
  2. verb travel briefly; visit
    Synonyms: abide, dwell, inhabit, linger, lodge, nest, perch, reside, rest, roost, squat, stay, stay over, stop, tarry, vacation

ارجاع به لغت sojourn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sojourn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sojourn

لغات نزدیک sojourn

پیشنهاد بهبود معانی