امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Solution

səˈluːʃn səˈluːʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    solutions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
حل، پاسخ، جواب، راه‌حل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the solution of a mystery
- حل یک معما
- the solution of this mathematical problem
- حل این مسئله‌ی ریاضی
- a practical solution
- پاسخ عملی
noun countable
شیمی محلول
- The scientist is working on finding a solution to dissolve the stubborn stain on the fabric.
- این دانشمند در حال کار برای یافتن محلولی برای از بین بردن لکه‌ی سرسخت پارچه است.
- a solution of sugar and water
- محلولی از شکر و آب
noun uncountable
شیمی حل شدن، انحلال
- the solution of sugar in tea
- حل شدن شکر در چای
- The solution of sodium chloride in water produced a clear liquid.
- انحلال سدیم کلرید در آب مایع شفافی را به وجود آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد solution

  1. noun answer, resolution
    Synonyms: Band-Aid, clarification, elucidation, explanation, explication, key, pay dirt, quick fix, result, solving, the ticket, unfolding, unraveling, unravelment
    Antonyms: doubt, problem, quandary, question, trouble
  2. noun mixture of liquid and another substance
    Synonyms: blend, compound, dissolvent, elixir, emulsion, extract, fluid, juice, mix, sap, solvent, suspension
    Antonyms: chemical, element

لغات هم‌خانواده solution

ارجاع به لغت solution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/solution

لغات نزدیک solution

پیشنهاد بهبود معانی