امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sonsy

American: ˈsɒnsi British: ˈsɒnsi
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: sonsie

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ادبی خوش‌قیافه، خوش‌هیکل، خوب‌رو، خوش‌برورو، خوب، نیکو (انگلیسی اسکاتلندی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a sonsy voice
- صدایی نیکو
- the sonsie woman
- زن خوش‌هیکل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sonsy

  1. adjective (of a woman's body) having a large bosom and pleasing curves
    Synonyms: bosomy, busty, buxom, curvaceous, curvy, full-bosomed, sonsie, stacked, voluptuous, well-endowed

ارجاع به لغت sonsy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sonsy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sonsy

لغات نزدیک sonsy

پیشنهاد بهبود معانی