معنی space platform به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈspeɪsˈplætˌfɔːrm speɪsˈplætfɔːm

توضیحات

همچنین می‌توان از space station به‌ جای space platform استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سکوی فضایی، ایستگاه فضایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The space platform is equipped with advanced technology for scientific research.

- ایستگاه فضایی به فناوری پیشرفته‌ای برای انجام تحقیقات علمی مجهز شده است.

- The construction of the space platform required careful planning and engineering.

- ساخت سکوی فضایی نیازمند برنامه‌ریزی و مهندسی دقیق بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد space platform

noun launch spot for space ship

Synonyms: launching base, space airport, space dock, space laboratory, space observatory, spaceport, space station

ارجاع به لغت space platform

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «space platform» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/space-platform

لغات نزدیک space platform

- space opera
- space out
- space platform
- space ship
- space shuttle

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی