امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spade

speɪd speɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    spaded
  • شکل سوم:

    spaded
  • سوم‌شخص مفرد:

    spades
  • وجه وصفی حال:

    spading
  • شکل جمع:

    spades

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable C2
بیل، بیلچه، (در ورق) خال پیک، خال دل سیاه، بیل زدن، با بیل کندن، با بیل برگرداندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to spade a garden
- باغ را بیل زدن
- queen of spades
- بی‌بی پیک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spade

  1. noun (ethnic slur) extremely offensive name for a Black person
    Synonyms: shovel, trowel, implement, dig, playing-card, garden tool, spud (narrow, digging tool, suit, tool, with long handle)
  2. verb To break, turn over, or remove (earth or sand, for example) with or as if with a tool
    Synonyms: delve, dig, excavate, grub, scoop, shovel

Idioms

  • call a spade a spade

    بدون پرده‌پوشی حرف زدن، رک‌گویی کردن

    رک حرف زدن، واژه‌ی درست (حتی اگر زننده هم باشد) را به کار بردن

  • in spades

    (عامیانه) شدیداً، به مقدار زیاد، به‌شدت

ارجاع به لغت spade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spade

لغات نزدیک spade

پیشنهاد بهبود معانی