امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spaghetti

spəˈɡeti spəˈɡeti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    spaghettis

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
غذا و آشپزی اسپاگتی، رشتار
- The spaghetti was cooked to perfection.
- اسپاگتی کاملاً پخته شد.
- He twirled the spaghetti around his fork.
- رشتار را دور چنگالش چرخاند.
noun countable uncountable
لوله‌ی عایق (برای پوشاندن سیم لخت یا نگه‌داشتن سیم‌های کنار هم)
- The spaghetti kept the exposed wires safe from damage.
- لوله‌ی عایق سیم‌های در معرض دید را از آسیب در امان نگه می‌داشت.
- She organized the cables with sections of insulating spaghetti.
- او کابل‌ها را با بخش‌هایی از لوله‌ی عایق درست کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت spaghetti

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spaghetti» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spaghetti

لغات نزدیک spaghetti

پیشنهاد بهبود معانی