امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spigot

ˈspɪɡət ˈspɪɡət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
توپی (شیر)، پمپ (شیر آب)، سرلوله، سربطری
- He removed the spigot and poured some of the wine into a bowl.
- سربطری را درآورد و قدری از شراب را در یک جام ریخت.
- spigot and socket
- سرلوله و جایگاه
noun countable
انگلیسی آمریکایی شیر آب
- He tightened the spigot to stop the leaking.
- او شیر آب را سفت کرد تا نشت نکند.
- She installed a new spigot for the outdoor hose.
- او یک شیر آب جدید برای شلنگ فضای باز نصب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spigot

  1. noun A regulator for controlling the flow of a liquid from a reservoir
    Synonyms: faucet, tap, plug, valve, nozzle, outlet, spile, spout, stopper, stopple, vent

ارجاع به لغت spigot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spigot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spigot

لغات نزدیک spigot

پیشنهاد بهبود معانی