امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spiny

ˈspaɪni ˈspaɪni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
( spinose ) پوشیده‌شده از خارهای زیاد، دشوار، مهره‌مانند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spiny

  1. adjective Full of sharp needlelike protuberances
    Synonyms: sharp, thorny, prickly, pointed, barbed, briery, spiked, echinate, hispid, bristly, spinous, pricky, barbellate, briary, thistly, bristled, burred, burry, setose, setaceous
  2. adjective So replete with interlocking points and complications as to be painfully irritating
    Synonyms: nettlesome, prickly, thorny
    Antonyms: spineless

ارجاع به لغت spiny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spiny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spiny

لغات نزدیک spiny

پیشنهاد بهبود معانی