امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spirited

ˈspɪrɪtɪd ˈspɪrɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    spirits
  • وجه وصفی حال:

    spiriting
  • صفت تفضیلی:

    more spirited
  • صفت عالی:

    most spirited

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
با‌روح، روح‌دار، جاندار، سرزنده، دلبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a spirited debate
- بحث داغ
- a spirited answer
- پاسخ پرحرارت
- a spirited horse
- اسب راهوار (پرانرژی)
- a spirited attack
- حمله‌ی شجاعت‌آمیز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spirited

  1. adjective lively, vivacious
    Synonyms: active, alert, animate, animated, ardent, audacious, avid, bold, bouncy, brave, bright, burning, chirpy, courageous, dauntless, eager, effervescent, energetic, enthusiastic, fearless, fiery, full of life, game, gingery, gritty, gutsy, high-spirited, hot, hyper, intrepid, jumping, keen, mettlesome, nervy, passionate, peppery, peppy, plucky, resolute, rocking, sharp, snappy, sparkling, sprightly, spunky, vigorous, zappy, zealous, zesty, zingy, zippy
    Antonyms: apathetic, depressed, dispirited, lazy, lethargic, unhappy, unlively

ارجاع به لغت spirited

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spirited» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spirited

لغات نزدیک spirited

پیشنهاد بهبود معانی