امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sponsor

ˈspɑːnsər ˈspɒnsə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sponsored
  • شکل سوم:

    sponsored
  • سوم‌شخص مفرد:

    sponsors
  • وجه وصفی حال:

    sponsoring
  • شکل جمع:

    sponsors

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive countable B2
ضامن، ملتزم، التزام‌دهنده، حامی، کفیل، متقبل، ضمانت کردن، مسئولیت را قبول کردن، بانی، بانی چیزی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- National Shoe Co. has sponsored tonight's program.
- شرکت کفش ملی برنامه‌ی امشب را برپا کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sponsor

  1. noun person who helps, promotes
    Synonyms: another adherent, advocate, angel, backer, benefactor, godparent, grubstaker, guarantor, mainstay, patron, promoter, supporter, surety, sustainer, underwriter
  2. verb help, promote
    Synonyms: answer for, back, bankroll, be responsible for, finance, fund, grubstake, guarantee, patronize, put up money, stake, subsidize, vouch for
    Antonyms: disapprove, discourage, hurt

ارجاع به لغت sponsor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sponsor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sponsor

لغات نزدیک sponsor

پیشنهاد بهبود معانی