امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spotlight

ˈspɑːtlaɪt ˈspɒtlaɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    spotlighted
  • شکل سوم:

    spotlighted
  • سوم‌شخص مفرد:

    spotlights
  • وجه وصفی حال:

    spotlighting
  • شکل جمع:

    spotlights

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb C2
نورافکن، شخصی که در زیر نورافکن صحنه نمایش قرارگرفته، چراغ نورافکن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Now as the president he was under the spotlight.
- اکنون به‌عنوان رئیس‌جمهور مورد‌توجه همه بود.
- But his wife hated the spotlight.
- ولی زنش از توجه همگانی متنفر بود.
- discoveries that have recently spotlighted this subject
- کشفیاتی که اخیراً این مطلب را کانون توجه کرده‌ا‌ند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spotlight

  1. noun attention; bright beam of light
    Synonyms: center stage, fame, flashlight, floodlight, interest, light, limelight, notoriety, public attention, public eye, publicity
    Antonyms: obscurity
  2. verb focus attention on
    Synonyms: accentuate, draw attention, feature, floodlight, give prominence, highlight, illuminate, limelight, point up, publicize, put on center stage
    Antonyms: turn aside

ارجاع به لغت spotlight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spotlight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spotlight

لغات نزدیک spotlight

پیشنهاد بهبود معانی