امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spray

spreɪ spreɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sprayed
  • شکل سوم:

    sprayed
  • سوم‌شخص مفرد:

    sprays
  • وجه وصفی حال:

    spraying
  • شکل جمع:

    sprays

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
اسپری، افشانک، افشانه، ریزش، ترشح، رگبار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- sea spray
- ترشح آب دریا
- spray paint
- رنگ افشانه‌ای
- perfume spray
- افشانه‌ی عطر
- a spray of bullets
- رگباری از گلوله
noun countable
شاخه، دسته
- She placed a spray of yellow flowers on her husband's tomb.
- یک دسته گل زرد روی قبر شوهرش گذاشت.
- He cut a spray from the tree and gave it to Julie.
- یک شاخه گل و برگ‌دار از درخت کند و به جولی داد.
verb - transitive
سمپاشی کردن، پاشیدن، افشاندن، زدن
- Children sprayed slogans on the wall.
- بچه‌ها با افشانه روی دیوار شعار نوشتند.
- An airplane was spraying pesticide over the crops.
- یک هواپیما روی محصول سم‌پاشی می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spray

  1. noun fine mist
    Synonyms: aerosol, atomizer, drizzle, droplets, duster, fog, froth, moisture, spindrift, splash, sprayer, sprinkler, vaporizer
  2. verb sprinkle, diffuse
    Synonyms: atomize, drizzle, dust, scatter, shoot, shower, smear, spatter, splash, spritz, squirt, throw around
    Antonyms: collect, gather

ارجاع به لغت spray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spray

لغات نزدیک spray

پیشنهاد بهبود معانی