امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spurt

spɜːrt spɜːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
کوشش ناگهانی و کوتاه، جنبش تند و ناگهانی، خروج ناگهانی، فوران، جهش، جوانه زدن، فوران کردن، جهش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The boys spurted water from their mouths.
- پسرها از دهانشان آب می‌پراندند.
- Blood was spurting from his head wound.
- از زخم سر او خون فواره می‌زد.
- In the last round the Egyptian runner spurted ahead of every one else.
- در دور آخر دونده‌ی مصری از همه جلو زد.
- wild spurts of rain
- ریزش‌های شدید باران
- a sales spurt
- زیاد شدن ناگهانی فروش
- growth spurt
- رشد ناگهانی و شدید
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spurt

  1. noun burst of activity
    Synonyms:
    rush outburst explosion surge eruption stream jet spate fit commotion discharge access squirt spritz
    Antonyms:
    continuity
  1. verb erupt
    Synonyms:
    burst gush flow emerge stream pour out issue surge spout jet shoot spew squirt flow out well ooze spritz

ارجاع به لغت spurt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spurt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spurt

لغات نزدیک spurt

پیشنهاد بهبود معانی