امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Squabble

ˈskwɑːbl ˈskwɒbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive
جروبحث کردن، ستیزه، دادوبیداد، نزاع مختصر، ستیزه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- They squabbled over who should sit by the window.
- سر اینکه چه کسی کنار پنجره بنشیند با هم یک به دو کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squabble

  1. noun argument
    Synonyms: altercation, bickering, controversy, difference, difference of opinion, disagreement, dispute, feud, fight, flap, fuss, hassle, quarrel, row, scene, scrap, set-to, spat, tiff, words, wrangle
    Antonyms: agreement, concurrence
  2. verb argue
    Synonyms: argufy, bicker, brawl, clash, disagree, dispute, encounter, fall out, fight, hassle, have words, quarrel, quibble, row, scrap, spat, tiff, wrangle
    Antonyms: agree, concur

ارجاع به لغت squabble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squabble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squabble

لغات نزدیک squabble

پیشنهاد بهبود معانی