امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Squashy

ˈskwɑːʃi / / ˈskwɒːʃi ˈskwɒʃi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
له‌شونده، بسه ولت خرد و له‌شونده، کدویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squashy

  1. adjective Yielding easily to pressure or weight; not firm
    Synonyms: soft, squishy, marshy, pulpy, spongy, quaggy, mushy, pappy, pulpous, boggy, miry, mucky, muddy, yielding, sloppy, sloughy, soggy, swampy, spongelike, waterlogged
  2. adjective Like a pulp or overripe; not having stiffness
    Synonyms: pulpy

ارجاع به لغت squashy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squashy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squashy

لغات نزدیک squashy

پیشنهاد بهبود معانی