امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stacked

stækt stækt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    stacks
  • وجه وصفی حال:

    stacking

معنی‌ها

adjective
روی‌هم انباشته‌شده، مملو از

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
adjective
(آمریکا - عامیانه - زن) دارای بقچه‌بندی خوب، کمی چاق، ولی خوش‌هیکل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stacked

  1. adjective Put away
    Synonyms: stored, stashed, put-aside
  2. adjective Amply proportioned; said of women
    Synonyms: buxom, shapely, curvaceous, curvy, built, well-proportioned, bosomy, busty, well-developed, full-bosomed, sonsie, sonsy, voluptuous, well-endowed
  3. verb Arrange in stacks
    Synonyms: piled, heaped, mounded, lumped, accumulated, loaded, hilled, banked, drifted, grouped
    Antonyms: emptied

ارجاع به لغت stacked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stacked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stacked

لغات نزدیک stacked

پیشنهاد بهبود معانی