امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Staid

steɪd steɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
متین، موقر، آرام، ثابت، سنگین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- her husband’s staid lifestyle
- سبک زندگی موقرانه‌ی شوهرش
- staid and old-fashioned hotel
- هتل آرام و از مدافتاده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد staid

  1. adjective restrained, set
    Synonyms: calm, cold sober, collected, composed, cool, decorous, demure, dignified, earnest, formal, grave, no-nonsense, quiet, sedate, self-restrained, serious, settled, sober, solemn, somber, starchy, steady, stuffy, weighty
    Antonyms: adventurous, frivolous, fun, sporting, willing

ارجاع به لغت staid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «staid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/staid

لغات نزدیک staid

پیشنهاد بهبود معانی