امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stale

steɪl steɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    staled
  • شکل سوم:

    staled
  • سوم‌شخص مفرد:

    stales
  • وجه وصفی حال:

    staling
  • صفت تفضیلی:

    staler
  • صفت عالی:

    stalest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adjective adverb C1
پر‌زور و کهنه (مثل آبجو)، کهنه، بیات، مانده، بوی ناگرفته، مبتذل، بیات کردن، تازگی و طراوت چیزی را از بین بردن، مبتذل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- stale bread
- نان بیات
- stale water
- آب مانده
- stale food
- خوراک مانده
- stale beer
- آبجو خراب
- stale coffee
- قهوه‌ی بدمزه شده
- stale air
- هوای خفه
- a stale joke
- شوخی بارها شنوده
- stale news
- خبر از تازگی افتاده
- a stale debt
- قرض مشمول مرور زمان
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stale

  1. adjective old, decayed
    Synonyms: dried, dry, faded, fetid, flat, fusty, hard, insipid, malodorous, musty, noisome, parched, rank, reeking, smelly, sour, spoiled, stagnant, stenchy, stinking, tasteless, watery, weak, zestless
    Antonyms: fresh, new
  2. adjective overused, out-of-date
    Synonyms: antiquated, banal, bent, cliché, clichéd, cliché-ridden, common, commonplace, corny, dead, drab, dull, dusty, effete, flat, fusty, hackneyed, insipid, like a dinosaur, mawkish, moth-eaten, out, passé, past, platitudinous, repetitious, shopworn, stereotyped, threadbare, timeworn, tired, trite, unoriginal, well-worn, worn-out, yesterday’s, zestless
    Antonyms: current, fresh, new, underused

ارجاع به لغت stale

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stale» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stale

لغات نزدیک stale

پیشنهاد بهبود معانی