معنی statistics به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

stəˈtɪstɪks British: stəˈtɪstɪks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

آمار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- statistics on car thefts

- آمار سرقت اتومبیل

- statistics on births and deaths

- آمار زاد و میر

noun

(فعل مفرد) آمارشناسی، دانش آمار، فن آمارگری

- statistics on births and deaths

- آمار زاد و میر

- Statistics is a branch of mathematics.

- آمار بخشی از ریاضیات است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد statistics

noun

Synonyms: enumeration, figures, demography

ارجاع به لغت statistics

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «statistics» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/statistics

لغات نزدیک statistics

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند