امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Steam

stiːm stiːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    steamed
  • شکل سوم:

    steamed
  • سوم‌شخص مفرد:

    steams
  • وجه وصفی حال:

    steaming
  • شکل جمع:

    steams

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
بخار، دم، بخار آب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Heat turns water into steam.
- گرما آب را تبدیل به بخار می‌کند.
- a steam pipe
- لوله‌ی بخار
- steam locomotive
- لوکوموتیو بخاری
- steam engine
- ماشین بخار
- The windows of the kitchen were covered with steam.
- پنجره‌های آشپزخانه از بخار پوشیده شده بود.
- a eucalyptus-leaf steam
- بخور برگ اکالیپتوس
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun uncountable
نیرو، قدرت
- This ship moves by steam.
- این کشتی با نیروی بخار حرکت می‌کند.
- full steam ahead!
- با تمام نیرو به جلو!
- He achieved success on his own steam.
- با پشتکار خودش به موفقیت رسید.
- He lost steam near the end of the race.
- در اواخر مسابقه از رمق افتاد.
verb - transitive verb - intransitive
بخار دادن، بخار کردن
- steaming tea
- چای داغ (بخاردار)
- The kettle steams.
- کتری بخار می‌دهد.
- The horse's body was steaming.
- از بدن اسب بخار بلند می‌شد.
- In the bathroom my glasses steamed up.
- در حمام عینک من بخار کرد.
verb - transitive
غذا و آشپزی (با بخار) پختن، نرم کردن، بخارپز کردن
- steamed vegetables
- سبزیجات بخارپزشده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد steam

  1. noun energy
    Synonyms: beef, force, might, muscle, potency, power, puissance, sinew, strength, vigor, vim

Phrasal verbs

  • steam up

    عصبانی کردن، تحریک کردن، به خشم آوردن

Idioms

  • let (or blow) off steam

    (عامیانه) دق دل خالی کردن، تمدد اعصاب کردن، کام دل گرفتن

لغات هم‌خانواده steam

ارجاع به لغت steam

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «steam» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/steam

لغات نزدیک steam

پیشنهاد بهبود معانی