امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stool

stuːl stuːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stooled
  • شکل سوم:

    stooled
  • سوم‌شخص مفرد:

    stools
  • وجه وصفی حال:

    stooling
  • شکل جمع:

    stools

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
چهارپایه (صندلی بدون پشتی و دسته)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She sat on the wooden stool.
- او روی چهارپایه‌ی چوبی نشست.
- He used a stool to reach the top shelf of the cabinet.
- او برای رسیدن به قفسه‌ی بالایی کابینت از چهارپایه استفاده کرد.
noun countable
پزشکی مدفوع، تکه‌ی مدفوع
- He researched potential causes of bloody stool online.
- او علل احتمالی مدفوع خونی را به‌صورت آنلاین بررسی کرد.
- Results from the stool sample revealed a bacterial imbalance.
- نتایج به‌دست‌آمده از نمونه‌ی مدفوع، نشانگر عدم تعادل باکتریایی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stool

  1. noun a seat without any support for the back or arms
  2. noun a piece of solid waste from the body
    Synonyms: seat, footstool, footrest, toilet, fecal-matter, ottoman, faecal-matter, can, feces, hassock, commode, crapper, faeces, pot, bm, potty, ordure, throne, dejection

ارجاع به لغت stool

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stool» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stool

لغات نزدیک stool

پیشنهاد بهبود معانی