امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Strapping

ˈstræpɪŋ ˈstræpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    strapped
  • شکل سوم:

    strapped
  • سوم‌شخص مفرد:

    straps
  • شکل جمع:

    strappings
  • صفت تفضیلی:

    more strapping
  • صفت عالی:

    most strapping

معنی

adjective
آدم لات و بی‌پول، تسمه‌زنی، تسمه‌زده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strapping

  1. adjective big and strong
    Synonyms: brawny, burly, hefty, hulk, hulking, hunk, husky, ox, powerful, powerhouse, robust, stalwart, stout, sturdy, tall, vigorous, well-built
    Antonyms: attenuated, skinny, slight, small, thin

ارجاع به لغت strapping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strapping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strapping

لغات نزدیک strapping

پیشنهاد بهبود معانی