امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Strife

straɪf straɪf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    strifes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ستیزه، نزاع، دعوا، سعی بلیغ، تقلا، کشاکش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The party is torn by political strife.
- کشمکش‌های سیاسی حزب را از هم گسیخته است.
- labor strife
- مبارزات کارگری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strife

  1. noun struggle, battle
    Synonyms: affray, altercation, animosity, argument, bickering, blowup, brawl, clash, combat, competition, conflict, contention, contest, controversy, difference, disagreement, discord, dispute, dissension, dissent, dissidence, disunity, emulation, faction, factionalism, fighting, friction, fuss, hassle, quarrel, rivalry, spat, squabble, squabbling, static, striving, tug of war, variance, warfare, words, wrangle, wrangling
    Antonyms: success, victory

ارجاع به لغت strife

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strife» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strife

لغات نزدیک strife

پیشنهاد بهبود معانی