امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stultify

ˈstəltəˌfaɪ ˈstʌltɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
خنثی کردن، احمق کردن، خرف کردن
- He tried to stultify his opponent's conclusions.
- او کوشید نتیجه‌گیری‌های حریف خود را بی‌مایه جلوه بدهد.
- the stultifying effects of too much work
- تأثیر کسل‌کننده‌ی کار زیاد از حد
- Her indifference stultified our efforts.
- بی‌اعتنایی او کوشش‌های ما را بیهوده جلوگر ساخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stultify

  1. verb To ridicule
    Synonyms: make-a-fool-of, make ridiculous, make absurd, mock
  2. verb To inhibit
    Synonyms: stifle, smother, impair, suffocate, impede, cripple, have a dulling effect on, inhibit, negate, nullify, ridiculous

ارجاع به لغت stultify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stultify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stultify

لغات نزدیک stultify

پیشنهاد بهبود معانی