امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Subaltern

səˈbɒːltərn ˈsʌbltən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی بریتانیایی (ارتش) ستوان، افسر جزء

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Each subaltern in the battalion played a crucial role in the strategy.
- هر یک از افسران جزء در گردان نقش مهمی در استراتژی ایفا کردند.
- As a newly promoted subaltern, she couldn't wait to lead her troops.
- او به‌عنوان یک ستوان که به‌تازگی ارتقا یافته بود، نمی‌توانست صبر کند تا نیروهایش را رهبری کند.
adjective noun countable
تابع، فرعی
- His subaltern claims added depth to the overarching theory of social dynamics.
- ادعاهای فرعی او به نظریه‌ی فراگیر پویایی اجتماعی عمق بخشید.
- The subaltern arguments in the debate were often overshadowed by the more dominant viewpoints.
- استدلال‌های فرعی در بحث اغلب تحت‌الشعاع دیدگاه‌های غالب‌تر قرار می‌گرفتند.
adjective noun countable
(فرد) زیردست، مادون، مطیع، فرمان‌بردار
- His research aimed to elevate the stories of subaltern individuals in history.
- هدف تحقیق او ارتقای داستان افراد زیردست در تاریخ بود.
- In many organizations, the subaltern often feels unheard.
- در بسیاری از سازمان‌ها، فرد زیردست اغلب احساس می‌کند که شنیده نمی‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subaltern

  1. adjective Below another in standing or importance
    Synonyms: subordinate, secondary, inferior, petty, of lower rank, junior, lesser, servile, low, lower, minor, minor-league, junior-grade, small, lower-ranking, under, smalltime, lowly
  2. noun One belonging to a lower class or rank
    Synonyms: inferior, secondary, subordinate, junior, assistant, underling, servile

ارجاع به لغت subaltern

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subaltern» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subaltern

لغات نزدیک subaltern

پیشنهاد بهبود معانی