امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Suckling

ˈsʌklɪŋ ˈsʌklɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    suckled
  • شکل سوم:

    suckled
  • سوم‌شخص مفرد:

    suckles
  • شکل جمع:

    sucklings

معنی

noun
کودک شیرخوار، طفل رضیع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suckling

  1. noun Feeding an infant by giving suck at the breast
    Synonyms: baby, babe, infant, lactation, nursling, chick, lactation.--a. unweaned, unweaned, nurseling
  2. verb Give suck to
    Synonyms: nourishing, nurturing, nursing, sucking
  3. noun English poet and courtier (1609-1642)
    Synonyms: sir john suckling

ارجاع به لغت suckling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suckling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suckling

لغات نزدیک suckling

پیشنهاد بهبود معانی