امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Summarize

    ˈsʌməraɪz ˈsʌməraɪz
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      summarized

    • شکل سوم:

      summarized

    • سوم‌شخص مفرد:

      summarizes

    • وجه وصفی حال:

      summarizing

    توضیحات

    شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: summarise

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - intransitive verb - transitive C1
    خلاصه کردن، تلخیص کردن، به طور مختصر بیان کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - Can you summarize the main points of the presentation for me?
    - می‌توانی نکات اصلی ارائه را به طور خلاصه برایم بگویی؟
    - I have to summarise this article in just a few sentences.
    - باید این مقاله را در چند جمله خلاصه کنم.
    - a summarized story
    - داستان تلخیص‌شده
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد summarize

    1. verb give a rundown
      Synonyms: abridge, abstract, boil down, cipher, compile, condense, cut, cut back, cut down, digest, encapsulate, epitomize, get to meat, give main points, inventory, outline, pare, précis, prune, put in a nutshell, recap, recapitulate, rehash, retrograde, review, run down, run through, shorten, skim, snip, sum, summate, sum up, synopsize, trim
      Antonyms: break down

    لغات هم‌خانواده summarize

    ارجاع به لغت summarize

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «summarize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/summarize

    لغات نزدیک summarize

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند