امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Suppression

səˈpreʃn̩ səˈpreʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
سرکوب، بازداری، فروداشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The suppression of dissent stifled freedom of expression.
- سرکوب مخالفان آزادی بیان را خفه کرد.
- Cultural suppression robs societies of their diversity and richness.
- سرکوب فرهنگی، تنوع و غنای جوامع را از بین می‌برد.
- The suppression of freedom leads to unrest.
- فروداشت آزادی منجر به ناآرامی می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suppression

  1. noun Sudden punitive action
    Synonyms: abolition, clampdown, obliteration, annihilation, overriding, crackdown, inhibition, curtailment, suppressing, repression, overthrow, elimination
  2. noun Forceful prevention; putting down by power or authority
    Synonyms: crushing, quelling, stifling

ارجاع به لغت suppression

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suppression» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suppression

لغات نزدیک suppression

پیشنهاد بهبود معانی