امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Surviving

sərˈvaɪvɪŋ səˈvaɪvɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    survived
  • شکل سوم:

    survived
  • سوم‌شخص مفرد:

    survives

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
در قید حیات، زنده، بازمانده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The rhinoceros is one of the world's oldest surviving species.
- کرگدن یکی از قدیمی‌ترین گونه‌های در قید حیات جهان است.
- Her estate was divided between her three surviving children.
- دارایی‌ِ او بین سه فرزند بازمانده‌یِ او، تقسیم شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد surviving

  1. verb Live longer than
    Synonyms: living, enduring, outlasting, persisting, outliving, weathering, outwearing, persevering, lasting, going, remaining
    Antonyms: ceasing, dying
  2. verb Support oneself
    Synonyms: continuing, enduring, existing, outlasting, outwearing, withstanding, weathering, remaining, persisting, sustaining, subsisting, persevering, outliving, living, bearing
    Antonyms: succumbing
  3. adjective Still in existence
    Synonyms: extant, living, remaining, residual, vestigial

لغات هم‌خانواده surviving

ارجاع به لغت surviving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «surviving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/surviving

لغات نزدیک surviving

پیشنهاد بهبود معانی