امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Swagger

ˈswæɡər ˈswæɡə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adjective
خودفروشانه گام زدن، با تکبر راه رفتن، کبرفروشی، خودستایی، مغرور، (انگلیس)شیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He took his medal and swaggered back to his seat.
- مدال خود را گرفت و با سینه‌ی سپر به صندلی خود بازگشت.
- He swaggers a lot about his education.
- او خیلی به تحصیلات خودش می‌نازد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swagger

  1. verb show off; walk pompously
    Synonyms: bluster, boast, brag, brandish, bully, cock, flourish, gasconade, gloat, grandstand, hector, look big, lord, parade, parade one’s wares, peacock, play to the crowd, pontificate, prance, put on, put on airs, sashay, saunter, strut, swank, swashbuckle, sway, sweep, swell

ارجاع به لغت swagger

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swagger» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swagger

لغات نزدیک swagger

پیشنهاد بهبود معانی