امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Swahili

    swɑːˈhiːli swəˈhiːli
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      swahilis

    توضیحات

    در معنای دوم همچنین در حالت جمع می‌توان از Swahili به‌جای Swahilis استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    زبان‌شناسی زبان سواحلی، سواحلی (یکی از زبان‌های بانتو در شرق آفریقا که اغلب به‌عنوان زبان دوم کاربرد دارد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - Swahili is one of the official languages of Kenya.
    - زبان سواحلی یکی از زبان‌های رسمی کنیا است.
    - She wrote her book in both English and Swahili.
    - او کتابش را به دو زبان انگلیسی و سواحلی نوشت.
    noun countable
    زنگباری، سواحلی (بومی جزایر زنگبار و نواحی اطراف آن)
    - Many Swahili people are skilled craftsmen.
    - بسیاری از زنگباری‌ها صنعتگران ماهری هستند.
    - The Swahili have engaged in trade with various civilizations throughout history.
    - سواحلی‌ها در طول تاریخ با تمدن‌های مختلفی تجارت کرده‌اند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد Swahili

    1. noun a Bantu language widely spoken in East Africa, particularly in countries like Kenya, Tanzania, Uganda, and the Democratic Republic of the Congo
    1. noun a member of a Bantu-speaking ethnic group primarily found in Zanzibar and the coastal regions of East Africa

    ارجاع به لغت Swahili

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «Swahili» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swahili

    لغات نزدیک Swahili

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی