ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Swath

ˈswɑːθ swɔːθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    ( swathe ) ردپا، ردیف باریک، راه باریک، اثر ماشین چمن‌زنی، پیچیدن، قنداق کردن، نوار
    • - Our army took another swath of the enemy's territory.
    • - ارتش ما یک نواره دیگر از سرزمین دشمن را گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد swath

  1. noun A path or strip (as cut by one course of mowing)
    Synonyms: belt
  2. verb
    Synonyms: strip, row, ribbon

Idioms

  • cut a wide swath

    با سرو‌صدا و زرق‌و‌برق زیاد نمایش دادن، جلب نظر کردن، موجب خرابی یا دگرگونی زیاد شدن، تأثیر گسترده داشتن

ارجاع به لغت swath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swath

لغات نزدیک swath

پیشنهاد بهبود معانی