امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Sympathize

    ˈsɪmpəθaɪz ˈsɪmpəθaɪz
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      sympathized

    • شکل سوم:

      sympathized

    • سوم‌شخص مفرد:

      sympathizes

    • وجه وصفی حال:

      sympathizing

    معنی

    verb - intransitive C2
    هم‌دردی یا هم‌فکری کردن، جانبداری کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد sympathize

    1. verb feel for, be compassionate
      Synonyms:
      understand relate to emphathize pity love comfort appreciate agree commiserate compassionate be kind to be there for be understanding identify with side with condole have compassion go along with share another’s sorrow show tenderness show mercy be in sympathy tune in comprehend be in accord offer consolation feel heart go out to grieve with bleed for pick up on show kindliness ache
      Antonyms:
      ignore disregard disapprove

    لغات هم‌خانواده sympathize

    • verb - intransitive
      sympathize

    ارجاع به لغت sympathize

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sympathize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sympathize

    لغات نزدیک sympathize

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی