امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sync

sɪŋk sɪŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    synced
  • شکل سوم:

    synced
  • وجه وصفی حال:

    syncing

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: synch

همچنین می‌توان در شکل‌های گذشته از synched به‌ جای synced و در وجه وصفی حال از synching به جای syncing استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable informal
همگام‌سازی، هماهنگ‌سازی، هماهنگی، همگامی، مطابقت، هم‌گاهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the sync between the two devices
- هماهنگی بین دو دستگاه
- The dancers moved in perfect sync.
- رقصنده‌ها با هماهنگی بی‌نقصی حرکت می‌کردند.
verb - intransitive verb - transitive informal
همگام ساختن، جفت کردن، هم‌زمان کردن، هماهنگ کردن، منطبق ساختن (زمان)
- I am trying to sync my phone with my computer.
- سعی می‌کنم تلفنم را با کامپیوترم جفت کنم.
- The devices are synced and ready to use.
- دستگاه‌ها همگام‌سازی شده‌اند و آماده‌ی استفاده هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sync

  1. verb Make synchronous and adjust in time or manner
    Synonyms: synchronize, synchronise
    Antonyms: desynchronize, desynchronise

Collocations

  • in sync (or synch)

    1- هم‌زمان(با) 2- هم‌ساز، متوافق، هماهنگ(با)، جور

  • out of sync (or synch)

    1- ناهم‌زمان(با) 2- ناهم‌ساز، نامتوافق، ناهماهنگ، ناجور

ارجاع به لغت sync

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sync» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sync

لغات نزدیک sync

پیشنهاد بهبود معانی