امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Syndicate

ˈsɪndəkət ˈsɪndəkət ˈsɪndəkət ˈsɪndəkət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    syndicated
  • شکل سوم:

    syndicated
  • سوم‌شخص مفرد:

    syndicates
  • وجه وصفی حال:

    syndicating
  • شکل جمع:

    syndicates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
اتحادیه صنفی، سندیکا، تشکیل اتحادیه دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to syndicate government factories
- در کارخانه‌های دولتی اتحادیه درست کردن
- He writes four syndicated articles per week.
- هفته‌ای چهار مقاله‌ی چند روزنامه‌ای می‌نویسد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد syndicate

  1. noun group of business entities
    Synonyms: association, board, bunch, cabinet, cartel, chain, chamber, combine, committee, company, conglomerate, council, crew, gang, group, megacorp, mob, multinational, organization, outfit, partnership, pool, ring, trust, union

ارجاع به لغت syndicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «syndicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/syndicate

لغات نزدیک syndicate

پیشنهاد بهبود معانی