امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Take Into Custody

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

collocation
بازداشت کردن، توقیف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد take into custody

  1. verb put under arrest
    Synonyms: apprehend, arrest, bust, capture, collar, nab, pick up, run down, seize, take prisoner

ارجاع به لغت take into custody

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «take into custody» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/take-into-custody

لغات نزدیک take into custody

پیشنهاد بهبود معانی