امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tall

tɒːl tɔːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    taller
  • صفت عالی:

    tallest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1
بلند، قد بلند، بلند بالا، بلندقد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the tallest peak in the world
- مرتفع‌ترین قله‌ی جهان
- a tall tree
- یک درخت بلند
- a tall building
- ساختمان بلند
- a tall officer
- یک افسر بالابلند
- Pari is five feet tall.
- قد پری پنج پا است.
- a tall drink
- نوشیدنی در لیوان بلند
- to stand tall
- راست ایستادن (سر بلند بودن)
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective
اغراق‌آمیز، گزاف، شاق
- a tall tale
- داستان باورنکردنی
- tall talk
- حرف بلند‌پروازانه
- to ride tall in the saddle
- شق روی زین نشستن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tall

  1. adjective high in stature, length
    Synonyms: alpine, altitudinous, beanstalk, big, elevated, giant, great, high-reaching, lank, lanky, lofty, rangy, sizable, sky-high, skyscraping, soaring, statuesque, towering
    Antonyms: little, low, short, small
  2. adjective exaggerated, unreasonable
    Synonyms: absurd, demanding, difficult, embellished, exorbitant, farfetched, hard, implausible, impossible, outlandish, overblown, preposterous, steep, unbelievable
    Antonyms: believable, reasonable, sensible

ارجاع به لغت tall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tall

لغات نزدیک tall

پیشنهاد بهبود معانی