معنی tam به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

tæm tæm

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پوشاک تام‌اوشانتر، تامی (نوعی کلاه اسکاتلندی)، کلاه پشمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- My sister's favorite accessory is her black tam.

- اکسسوری موردعلاقه‌ی خواهرم کلاه پشمی مشکی اوست.

- The traditional Scottish outfit includes a tartan kilt and a matching tam.

- لباس سنتی اسکاتلندی شامل یک کت تارتان و یک تام‌اوشانتر مشابه است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tam

noun A woolen cap of Scottish origin

Synonyms: tam-o-shanter, tammy

ارجاع به لغت tam

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «tam» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tam

لغات نزدیک tam

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند