امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tan

tæn tæn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tanned
  • شکل سوم:

    tanned
  • سوم‌شخص مفرد:

    tans
  • وجه وصفی حال:

    tanning
  • شکل جمع:

    tans
  • صفت تفضیلی:

    tanner
  • صفت عالی:

    tannest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb B2
دباغی کردن، به رنگ قهوه‌ای و سبزه درآوردن، با حمام آفتاب پوست بدن را قهوه‌ای کردن، برنزه، مازوی دباغی، پوست مازو، مازویی، قهوه‌ای مایل به زرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Some women expose themselves to skin cancer just to get a tan.
- برخی از خانم‌ها برای برنزه کردن پوست، خود را در معرض خطر سرطان قرار می‌دهند.
- Hides are tanned and cut to various sizes.
- پوست‌ها را دباغی می‌کنند و به اندازه‌های مختلف می‌برند.
- She tans quickly.
- (پوست) او زود برنزه می‌شود.
- After a few days in the desert, our arms and faces were completely tanned.
- پس از چند‌روزی در صحرا بازوان و صورت‌هایمان کاملاً برنزه شدند.
- Dad would have tanned my hide if he had found out that I was in love.
- اگر پدرم فهمیده بود که عاشق هستم دمار از روزگارم در آورده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tan

  1. noun, adjective light brown
    Synonyms: beige, biscuit, bronze, brown, brownish, buff, cream, drab, ecru, gold, khaki, leather-colored, natural, olive, olive-brown, saddle, sand, suntan, tawny, umber, yellowish
  2. verb flog, whip
    Synonyms: baste, beat, belt, cane, dust someone’s britches, flay, hide, hit, lambaste, lash, leather, paddle, paddlewhack, punish, spank, strap, strike, switch, tan one’s hide, thrash, warm someone’s seat, wax, whack, whale, whomp

Idioms

  • tan someone's hide

    حسابی کتک زدن، پوست کسی را دباغی کردن (یا کندن)، دمار از روزگار کسی در آوردن، جیزال کسی را کشیدن، پدر کسی رادرآوردن

ارجاع به لغت tan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tan

لغات نزدیک tan

پیشنهاد بهبود معانی