امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tapping

ˈtæpɪŋ ˈtæpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
آرام‌کوبی (عمل ضربه زدن آهسته به چیزی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The tapping of raindrops on the roof provided a soothing rhythm.
- آرام‌کوبی قطرات باران به سقف، ریتم آرامش‌بخشی را ایجاد می‌کرد.
- The tapping of her fingers on the table revealed her impatience.
- ضربه‌ی انگشتانش روی میز از بی‌تابی‌اش حکایت داشت.
noun
شنود، استراق سمع (عمل به دست آوردن اطلاعات به‌طور مخفیانه از طریق دستگاه‌های شنود یا ضبط مخفی)
- The tapping of the phone line revealed crucial evidence.
- شنود خط تلفن شواهد مهمی را فاش کرد.
- The company's reputation was tarnished due to allegations of tapping on competitors.
- وجهه‌ی این شرکت به دلیل اتهام استراق سمع از رقبا لکه‌دار شد.
noun
انشعاب‌گیری (از لوله و غیره به روش قلاویزکاری)
- The tapping process requires precision and careful handling.
- فرایند انشعاب‌گیری به دقت و رسیدگی دقیق نیاز دارد.
- Tapping is a common method used to extract samples from pressurized pipes.
- انشعاب‌گیری روش رایجی است که از آن برای استخراج نمونه از لوله‌های تحت‌فشار استفاده می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tapping

  1. verb To remove (a liquid) by a steady, gradual process
    Synonyms: draining, pumping, emptying, drawing
  2. verb Tap a telephone or telegraph wire to get information
    Synonyms: wiretapping, intercepting, bugging
  3. verb Draw from; make good use of
    Synonyms: spiking, exploiting, stabbing, broaching, drilling, boring, piercing, perforating
    Antonyms: closing
  4. verb To select for an office or position
    Synonyms: nominating, naming, making, designating, appointing
  5. verb Make light, repeated taps on a surface
    Synonyms: rapping, tipping, touching, knocking, patting
  6. verb Make a solicitation or entreaty for something; request urgently or persistently
    Synonyms: begging, soliciting
  7. verb To select, as for membership in an organization; designate.
    Synonyms: appointing

ارجاع به لغت tapping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tapping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tapping

لغات نزدیک tapping

پیشنهاد بهبود معانی