امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Taw

tɔː tɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
زاغ زدن به پوست، دباغی کردن، سفت کردن، تیله‌بازی کردن، تیله، مهره‌بازی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد taw

  1. noun A large marble used for shooting in the game of marbles
    Synonyms: shooter

ارجاع به لغت taw

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «taw» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/taw

لغات نزدیک taw

پیشنهاد بهبود معانی