معنی tectonic به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

tekˈtɑːnɪk tekˈtɒnɪk

معنی‌ها

adjective

وابسته به ساختن یا ساختمان یا معماری، ساختمانی، ساختی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

adjective

وابسته به دگرگونی‌های پوسته‌ی زمین: زمین‌ساز، زمین‌ساختی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tectonic

adjective Of or pertaining to construction or architecture

Synonyms: tectonical, architectonic

ارجاع به لغت tectonic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «tectonic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tectonic

لغات نزدیک tectonic

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی