امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tedious

ˈtiːdiəs ˈtiːdiəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more tedious
  • صفت عالی:

    most tedious

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
خسته‌کننده، کسل‌کننده، ملال‌آور، کسالت‌آور، ملالت‌بار، حوصله‌سربر، یکنواخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The professor's lecture was so tedious that many students fell asleep.
- سخنرانی استاد به‌قدری خسته‌کننده بود که بسیاری از دانشجویان به خواب رفتند.
- The student found the homework assignment to be tedious and time-consuming.
- دانش آموز مشق شب را حوصله‌سربر و وقت‌گیر دانست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tedious

  1. adjective dull, monotonous
    Synonyms: annoying, arid, banal, boring, bromidic, drab, dragging, draggy, dreary, drudging, dry, dull as dishwater, dusty, endless, enervating, exhausting, fatiguing, ho-hum, humdrum, insipid, irksome, laborious, lifeless, long-drawn-out, mortal, pabulum, poky, prosaic, prosy, slow, snooze, soporific, tiresome, tiring, unexciting, uninteresting, vapid, weariful, wearisome
    Antonyms: entertaining, exciting, interesting

ارجاع به لغت tedious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tedious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tedious

لغات نزدیک tedious

پیشنهاد بهبود معانی