امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Teen

tiːn tiːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    teens

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable
آسیب، غصه، رنج، درد، اندوه، خشم، تنفر، نوجوان (از سیزده تا نوزده سال)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- when I was in my teens
- وقتی که نوجوان بودم
- The temperature remained in the teens.
- حرارت میان سیزده و نوزده باقی ماند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد teen

  1. noun A young person, usually between the ages of 13 and 19
    Synonyms: adolescent, teenager, youth, teener, stripling
  2. adjective Being of the age 13 through 19
    Synonyms: adolescent, teenage, teenaged

ارجاع به لغت teen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «teen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/teen

لغات نزدیک teen

پیشنهاد بهبود معانی