امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Telemarketing

    ˈteləˌmɑːrkət̬ɪŋ ˌteliˈmɑːkətɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    کسب‌وکار بازاریابی تلفنی، تله‌مارکتینگ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - The telemarketing industry has faced criticism for its aggressive tactics.
    - صنعت بازاریابی تلفنی به دلیل تاکتیک‌های تهاجمی با انتقاداتی مواجه شده است.
    - Telemarketing is a form of direct marketing that involves selling products or services over the phone.
    - تله‌مارکتینگ نوعی بازاریابی مستقیم است که با فروش محصولات یا خدمات از طریق تلفن سروکار دارد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد telemarketing

    1. noun The use of the telephone as an interactive medium for promotion and sales
      Synonyms: teleselling, telecommerce

    ارجاع به لغت telemarketing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «telemarketing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/telemarketing

    لغات نزدیک telemarketing

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند