امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Testy

ˈtesti ˈtesti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
زودرنج، کج‌خلق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a testy old man
- پیرمرد بدخلق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد testy

  1. adjective irritable, touchy
    Synonyms: annoyed, bad-tempered, cantankerous, captious, choleric, crabbed, cranky, cross, crotchety, edgy, exasperated, fretful, grouchy, grumpy, impatient, irascible, mean, ornery, out of sorts, peevish, peppery, petulant, quarrelsome, quick-tempered, short-tempered, snappy, splenetic, sullen, thin-skinned, uptight, waspish
    Antonyms: happy, pleasant

ارجاع به لغت testy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «testy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/testy

لغات نزدیک testy

پیشنهاد بهبود معانی