امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thesis

ˈθiːsɪs ˈθiːsɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    theses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
پایان‌نامه، رساله دکتری، قضیه، فرض، (موسیقی) ضرب قوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a master's thesis
- پایان‌نامه‌ی فوق‌لیسانس
- The communist thesis about class struggle has been rejected by many thinkers.
- بسیاری از متفکران، بر نهشت کمونیست‌ها درباره‌ی مبارزه‌ی طبقاتی را رد کرده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thesis

  1. noun belief, assumption to be tested
    Synonyms: apriorism, contention, contestation, hypothesis, idea, line, opinion, point, posit, position, postulate, postulation, premise, presumption, presupposition, principle, proposal, proposition, sentiment, statement, supposition, surmise, theory, view
    Antonyms: certainty, fact, proof, reality
  2. noun written dissertation
    Synonyms: argument, argumentation, composition, discourse, disquisition, essay, exposition, memoir, monograph, monography, paper, research, theme, tractate, treatise

ارجاع به لغت thesis

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thesis» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thesis

لغات نزدیک thesis

پیشنهاد بهبود معانی